سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همچنان که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی شوند، خدا دوستی و دنیا دوستی با یکدیگر جمع نمی شوند . [امام علی علیه السلام]
تاریخ : 93/7/6:: 2:50 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر


علیرغم گرایش به در نظر گرفتن فیلم در متن روابط بین الملل،توجه ناچیزی بر چگونگی فهم پدید? جنگ و صلح توسط منابع سینمایی، شده است. در تجزیه و تحلیل منصفانه فیلم چندین مزیت وجود دارد. اگر چه، فراتر از آن، این امر می تواند جهت آموزش و پژوهش جنگهای خاص و جنبه های آن مفید باشد، همانطوریکه معمولاً در رابط? فیلم و جنگ می تواند چنین باشد. این موضوع با اشاره به فیلم‌های مربوط به جنگ یوگسلاوی در سال 1990 به اثبات می رسد. با این حال، شرح جزئیات یک نبرد، علت و اثر اجتماعی یک درگیری خاص، تنها نقشی نیست که فیلم در جهت آموزش یا بررسی استراتژی می تواند ایفا کند. شرح جوهره و ویژگی واقعی یک جنگ خاص و ماهیت اصلی خود جنگ، از طریق قدرت تصویر متحرک رسانه امکان پذیر است. نشان دادن این مورد می تواند موضوعی باشد برای اثر "فرانسیس فورد کوپولا" تحت عنوان "عصر فروپاشی" که در آن کشمکش همیشگی بین اخلاق و تشدید نمایان است و قالب مفهومی استراتژی از نظر اهداف و معانی پی ریزی می‌شود. اگر کنترل ها برداشته شوند، جنگ نیز از جنگ بودنش دست بر می دارد. زمانیکه این اتفاق بیفتد، جریان تشدید به سمت کاهش بحران اهداف و چشم انداز سیاسی و از بین رفتن پوچی هدایت می‌شود.

مقدمه:

از زمان پیدایش فیلم، رابطه ای تنگاتنگ میان تصاویر متحرک و جنگ بوجود آمده است، بدون توجه به روشی که درآن عالم سینما، تلویزیون یا برخی از اشکال رسانه دیجیتال به آنها اشاره می‌شود. علیرغم این ارتباط و علیرغم رشد چشم گیر علاقه به مطالعات ارتباطات و رسانه در سطح مدرسه و بالاتر، در جایی که توجه ویژه ای به جنگ و فیلم شده است، تلاشهای ناچیزی در راستای نزدیک کردن این دو صورت گرفته است؛ به استثنای کتاب مصور تجملی، مطالعاتی راجع به انواع ویژ? فیلم در ارتباط با جنگ های خاص وجود داشته است. به عنوان مثال، جنگ جهانی دوم یا یک جنگ خاص: مثلا جنگ ویتنام. اگر چه حتی این حوز? پوشش، محدود و گاهی مطالعات توصیفی ضعیف، و گردآوری ها نابرابر است (البته به طور کامل- مطالعات وتحقیقات تنها به جنگ و اوضاع جامعه در دوران جنگ جهانی دوم مربوط می‌شوند و فیلم‌های جنگی آمریکا تاکنون فقط در مورد مطالعات سیستماتیک و جدی است). معمولأ تحقیقات یا به رابط? بین فیلم و تغییرات متن اجتماع مربوط می‌شوند، یا کنجکاوی های مربوط به تاریخ تولید فیلم. هنوز در بیشتر رشته ها توج? رو به افزایشی نسبت به فیلم وجود دارد، که شامل روابط بین الملل و مطالعه مربوط به جنگ و صلح می‌شود.

روزنام? به ظاهر تطبیقی "هزاره"، در سال 2006 یک بخش جذاب مربوط به فیلم را آغاز کرده که تفاسیری کوتاه از فیلم‌های انفرادی و ارتباطشان با مسائل بین المللی در بر دارد. در سال 2000 سازمان مطالعات جنگ در دانشکد? کینگز لندن یک دور? اصلاح شده برای برنامه تحقیقات جنگ در مقطع کارشناسی ارشد خود، در قالب 15 متن کلیدی ارائه کرده است. این یکی از مواردی است که به طور عمدی به عنوان مشخص? داستانی متن فیلم انتخاب شده است و روشی است برای نشان دادن اینکه تحقیق و بررسی راجع به ماهیت و ویژگی جنگ نباید منحصرأ منابع نوشته شده یا صرفأ از نظر تحلیلی و آکادمیک خالص باشند. هر چند، علیرغم این رویکردها، تمرکز ناچیزی بر چگونگی نقش منابع سینمایی بر فهم جنگ و صلح وجود داشته است (علیرغم روابط مشابه و قدیمی شاهکارهای ادبی چون "هنری پنجم" اثر شکسپیر و "جنگ و صلح" اثر تولستوی).

مطالع? تاثیر ناشناخته گزارشات پنهان جنگ بر فهم جنگ به صورت عام، یا درگیری های خاص مهم است. در اجرای چنین تحقیقاتی، بررسی وسعت و گستردگی ای که در آن گزارشات پنهان می توانند بوسیله تاثیرشان بر حقانیت و فهم در گیری هاو پروسه هایی مانند ساختمان صلح و آموزش استراتژی موثر باشند، ضروریست. پس بررسی رابطه و نقش فیلم در آموزش و پژوهش جنگ، در سطح وسیعی، برابر است با بازکردن راههای جدید به سمت تحقیق و مطالعه. حتی اگر در جایی، راههایی وجود داشته است، این راهها، به طور گسترده ای بوسیل? نویسندگانی درست شده است که گذشت? آنها در مطالعات فرهنگی یا رشته هایی از یک گروه، نسبت به مطالعات استراتژیک مدفون است. این وضعیت برقرار است حتی اگر مباحث عمومی قابل توجهی هم علیه تاثیر اخبار تلوزیون و هم مسائل جاری فیلم و مجموعه های مستند مربوط به این تحیقق، که معمولأ از تلویزیون پخش می‌شود، وجود داشته باشد.

تنها توجه واقعی که به چنین تحقیق شده است، در قلمرو تبلیغات است که در این زمینه کار فلیپ تیلور، محقق ارتباطات رسانه، قابل توجه است. تبلبغات حوزه مهمی است اما فقط قسمتهای محدودی از منشور را منعکس می کند، حتی با استراتژی ها وعملکردها در دور? کنونی، رابط? محدودی دارد. هرچند، جدای از این توجهات خاص و عیلرغم تمایلات روبه افزایش توجه زیاد به فیلم در حوز? تحقیق و آموزش، هنوز هم تردیدی وجود دارد که تماشای فیلم ها فقط کمی بیشتر از سرگرمی ها می توانند مفیدتر باشند. در واقع خصیص? مشاجره های جنگ، دلایل خوبی است برای فکر کردن به این موضوع که چرا و چگونه فیلم ممکن است راههای مفیدی برای فهم و بررسی ارائه نماید. البته در مناظرات، بحث های زیادی بر سر این است که چه کسی، نسبت به چه کسی، چه زمانی، به چه دلیلی عملی را انجام داده است و این موضوع با اندوه زیادی مورد توجه قرار گرفته است. در این شرایط آیا هدفی در جهت بررسی رابط? فیلم ها با جنگ می تواند وجود داشته باشد؟ گذشته از اینها، فیلم به خودی خود نمی تواند تامین کنند? یک روایت لزومأ واقعی از زندگی باشد. هدف این مقاله توجه به این مسئله و تشخیص ناشناخت? و بالقو? استفاده از فیلم، فراسوی مرز درونی مطالع? فیلم هاست. از آنجا که مدتهاست این موضوعات مشخص شده اند، روشهای مهمی وجود دارد که توسط آن فیلم می تواند درک و فهم شرایط اجتماعی و تاریخی خود را افزایش دهد. اگر چه مباحث بی شماری وجود دارند که معیاری برای مباحثه در مورد چگونگی برداشتهای ممکن ارائه می دهند؛ بنابراین تحقیق حاضر در نظر دارد تا برخی از ارزشهای آموزشی تجربی تصاویر متحرک را نشان دهد.

بنابراین من این کار را در سه مرحله انجام می دهم:
اولأ، توسط نظری اجمالی بر فیلم‌های جنگی و ارتباط و رویکردهای آنها نسبت به درک و فهم. ثانیأ، بوسیله بررسی راهی که بدان طریق نوعی تنوع اساسی در مطالعات تطبیقی مربوط به تحقیقات ادبی در حوز? سینما بتواند راهنمایی باشد هم برای مسائل مربوط به رسانه و هم در سطحی مهم تر، برای رویدادها و ویژگی های مختص درگیریهای خاص. در اینجا این امر با اشاره به جنگ یوگسلاوی در سال 1990 انجام می‌شود. در نهایت، توسط مروری بر اثر "فرانسیس فود کاپولا" تحت عنوان "عصر فروپاشی"، که به عنوان تحقیقی کلیدی و مهم در مورد ماهیت جنگ به حساب می آید نه فیلمی راجع به جنگ ویتنام بلکه رساله ای در مورد خود جنگ و کشمکشی ذاتی بین تشدید و اخلاق.

تصاویر متحرک و جنگ مدرن: نزاعی تفسیری بر فیلم

تصویر متحرک رسانه به سه طریق عمده در ارتباط با این تحقیق، یا حتی ادار? جنگ مهم و ضروری است. اولین راه، مشروعیت است. عنصری اساسی که موفقیت هایی را در جنگ واستراتژی کنونی تعیین می کند. مشرعیت، ترکیبی است از: اساس و شالوده، که انواع حقوقی، سیاسی و فرمایشی دارد. اجرا: سطحی که در آن بدون توجه به شالوده های عمل، شدت و اجبار می تواند موثر باشد. حمایت: درجه ای که جامع? مربوطه و حمایت اجتماعی موجود و مورد حمایت است، هم در مورد شالوده و هم اجرا (اگر چه حمایت همیشه تمایل دارد که به طور انتقاد آمیزی به چالش کشیده شود، اگر یکی یا هر دوی عناصر اولیه ناقص و نارسا باشند) مشروعیت عنصری حساس و مهم است، اما مشروعیت به طرز گسترده ای بوسیل? تاثیر سلاح کلیدی در دوران جنگ معاصر تعریف می‌شود: تصاویر: هنگامیکه این تصاویر از تصاویر واقعیت خبر صحیح تر باشند، منحصرأ خوب نیستند و به هیچ وجه قالب های داستانی تصویر غالب، بدون توجه به نوع تصویر متحرک، کاملأ مشابه نیستند.

بیان اهمیت تصاویر نسبت به مشروعیت، پنداشتن یک بیننده یا به عبارتی بهتر گروهی از آنان است. بسیاری از تحلیل ها به شیوه ای مربوط می شنود که بدان طریق گزارشات تصاویر متحرک، شرایطی را برای یک درگیری فراهم می آورند، درک آنرا زمانیکه جنگ در حال شروع شدن است، شکل می دهد یا تاثیر آنرا بر اساس خصیصه اش ترسیم می کند. درحالت خاص، روشی وجود داشته است که به وسیله آن تسهیل و تحریف، با تکرار و بازگویی ترکیب شده اند و مفهومی قوی، هم از حافظ? ملی هم عمومی و هم موارد دیگر بوجود می آورند.

هنگامیکه حافظ? ملی و عمومی می تواند به عنوان پدیده ای مجزا تلقی شود، در مورد کشورهای سابق یوگسلاوی، براین مطلب دلالت دارد که آنها با هم در حد وسیعی تلفیق شده اند. به دلیل پروسه های رسانه که ذکرش در بالا آمد، هر چند، زمانیکه این استراتژی ها به سمت ادغام و استحکام درک و فهم دلایل هدایت می‌شود و اجرای درگیری می تواند به صورت عطف به ماسبق مشخص شود، یک مبارزه طلبی بزرگ جهت تشخیص اسامی بوجود می آید که بدان طریق پیامدها را مورد خطاب قرار دهد. تاحدی دلیل این امر این است که هیچکدام از خروجی های رسانه یا برنامه نظام مند (سیستماتیک) عرض? رسانه نمی تواند تضمین شوند که تاثیر خاص مورد دلخواه را داشته باشند. بسیاری از مبارزات آموزشی، سیاسی یا بازاری مربوط به رسانه، شکست خورده اند، زمانی‌که تحقیق در مورد نبرد بیننده با اخبار تلوزیون و امنیت، یک الگوی متناسب را نشان می دهد.

مشکلات تضمین اینکه، یک مخاطب منظوری را که نویسنده در نظر دارد را خواهد فهمید، شبیه است به یافته‌های مربوط به تاثیرات نمایش خشونت در رسانه‌های جمعی گوناگون و عمدتأ بر جوامع معاصر شرقی. هنگامی‌که تحلیلی رضایت بخش، شیوع رو به افزایش تصاویر خشونت آمیز را در برخی مناطق ثابت کرده‌اند (مثل تلویزیون بچه‌ها)، نشان دادن پیامد‌های آن به طور قاطع و به مراتب مشکل ترخواهد بود. از یک سو، تحقیقی که عقیده دارد ارائه خشونت در سینما پرخاشگری را بوجود می آورد، ثابت کرده است که رفتارهای خشونت آمیز می تواند مورد تقلید و یادگیری قرار گیرند. از طرف دیگر، مطالعاتی که از نظریه های استحکام استفاده می کنند، به این امر دلالت می کنند که توصیف خشونت در سینما چیزهایی را تقویت می کند که مخاطبان به آن علاقه مند هستند. یعنی شخصی با تمایلات خشن، ممکن است بوسیل? تماشای اعمال خشونت آمیز، تقویت شود، اما زمانی‌که شخصی این تمایلات را ندارد، هیچ تلاشی برای انجام این اعمال از خود نشان نمی‌دهد.

علاوه بر استدلالهایی که بر این دیدگاه‌ها می‌شود، آداب و سنن زیادی مربوط به "دور? آریستوبل" وجود دارد که اذعان می دارد نشان دادن تصاویر خشونت آمیز می تواند مسهل و شفابخش باشد. در این شرایط، هیجانات شدید راهی برای خروج پیدا می کنند و وسوس? خشن بودن را به عنوان پیامد تماشای فیلم از بین می برند. این پدیده نتیج? این مطلب است که برخی از محققان مطالعات رسانه ای، همانند کسانی که در زمین? صلح و امنیت مطالعه می کنند، اذعان می کنند که رسانه می تواند تاثیرات مثبتی داشته باشد و نقشی را در مدیریت و جلوگیری از درگیری ها ایفا کند. استدلال آنان این است که اگر فیلم، هم درماهیت خود و هم بوسیله ضمیر خودآگاه خود وسیله‌ای باشد برای نشان دادن صلح به گروه‌ها، به عنوان بخشی از پروس? آشتی، بهتر می تواند با احساسات خصمان? آنها ارتباط برقرار کند واین احساسات را در جریان تماشا یا مباحث درمانی مربوط به تماشهای بعدی، زایل کند. در این موارد کانالهایی برای برقراری ارتباط در نظر گرفته شده اند که فرصت هایی جهت آموزش ارائه می کنند، امکاناتی را برای اطمینان و برداشت های متقابل فراهم می آورد، درگیری و نزاع را قالب بندی تعریف و تحلیل می کند و یک خروجی هیجانی و احساسی را فراهم می آورد که همه اینها تخلیه هیجانی نامیده می‌شوند.

مشکل از آنجا ناشی می شود که اکثر مطالب را موقعی می توان با اطمینان بیان کرد که برخی از افراد ممکن است به طریقی تحت تاثیر قرار گیرند و دیگران به طریقی متضاد، افرادی هم هستند که ممکن است هرگز تحت تاثیر قرار نگیرند. به هر حال زمانیکه برداشت خاصی صورت نمی گیرد، محیطی که نتایج تحقیقات در آن بدست آمده، به این امر دلالت دارد که فیلم، از هر نوع (با هر قصد و تفسیری که باشد) می تواند مسائلی را جهت توجه بیشتر پر رنگ تر سازد (حتی اگر لزومأ هیچ تعبیر خاصی را بوجود نیاورند). به همین دلیل است که آنها نقش برجسته سازی را ایفا می کنند. دو راه حل جدید که از این تحقیق بدست می آید، از این مسئله نشئت می گیرد که تماشای فیلم می تواند مسائلی را جهت بحث و بررسی بوجود آورد و اینکه، آنها می توانند تاثیراتی چند در خصوص تفسیر داشته باشند. به هر حال تعبیر برآورد کننده به سختی توسط پیچیدگی موضوع بدست می آید، همانند عکس العمل های گوناگون و ناشناخته. هر چند، فاکتورهای هم شکل ذکرشده در سطور بالا دلایلی را جهت بررسی تاثیر فیلم بر تفسیر درگیری بدست می دهد، باز هم مشکلاتی جهت تحقیق، جهت سنجیدن تاثیر متن روایی بر مخاطب (مانند هر نوع ارتباط دیگری) وجود دارد.

راه سومی که فیلم بوسیله آن می تواند به مطالعه جنگ بپردازد، کاربردش به عنوان وسیله ای برای بررسی و تفسیر است. یکی از مسائل کلیدی برای بسیاری از ناظران درگیری ها که در فیلم وجوددارد، این است که آیا فیلم ها یک تفسیر قابل اعتماد یا تحریفی ازحوادث کنونی دربردارند؟ گنجین? آثار و تحقیق های مربوط به مشکلات تفسیر و ماهیت و شرایط واقعیت، ممکن است تقریباً مشکلی به نظر آید که به روش تجربی ارزش دنبال کردن نداشته باشد. ممکن است چنین باشد که، بحث در مورد اخبار و پوشش رویداهای جاری یا فیلم‌های جنگی نسبت به صحت و درستی بازنمایی هر جنگی در زمان خود پوچ و پیش پا افتاده است. تحلیل موردی انچنین، ممکن است رضایت و نتایج چشمگیری درپی نداشته باشد.

به هر حال اگر فرض بر این است که بررسی جنگ برای مقاصد آکادمیک، و به انداز? خود ارزشمند است، صحت جزئیات می تواند مهم باشد. بررسی صحت جزئیات، همانند تفسیرهای کلی، ممکن است وسیله ای موثر برای بررسی ویژگی و ادار? جنگ باشد.

گذشته از حق تحلیل منصفان? فیلم، واضح است که این امر می تواند وسیله‌ای سودمند جهت آموزش و پژوهش جنگهای خاص و معمولی باشد. زمانی که پدید? نمایش جنگ محدودیت‌هایی داشته باشد، می تواند نقش خاصی در برخورد با پدید? نزاع داشته باشد. این امر امکان سوال و بررسی را در کنار درک و تبیین فراهم می کند. همچنین ممکن است گاهی چنین شانسی برای تخلی? هیجانی در اختیار نگذارد و فقط سازش را به آن اضافه نماید. بررسی اخبار تلوزیون و وقایع جاری، خصیص? خیالی بودن فیلم، مطالعه و درک درگیری را تقویت می کند که این کار نسبت به ویژگی، اجرا و جزئیات درگیری های خاص و شرایط اجتماعی و سیاسی آنها صورت می گیرد. قسمت پایانی این مقاله به این موضوع توجه می کند که چگونه فیلم می تواند جهت بررسی جنبه های یک درگیری خاص مورد استفاده قرار گیرد؛ و به طور کلی به بررسی ویژگی عمومی جنگ می‌پردازد.

جنگ یوگسلاوی بر روی پرده: تحریف یا اجرای قابل اعتماد؟

اگر چه جنگ یوگسلاوی به خودی خود موضوع بحث های مهمی بوده است، اما ممکن است عوامل اصلی جنگ، با کمی اقتدار بیان شده باشد. جنگ یوگسلاوی درگیری طرح های دولتی بود. هست? اصلی جنگ، استراتژی صربستان برای تعیین مرزهای جدید جهت استقرار صرب ها پس از فروپاشی کمونیسم و فدرال یوگسلاوی درابتدای دهه 1990 بود. هدف دولتهای دیگر گشترش قلمروها از زمان فروپاشی فدراسیون یوگسلاوی تا بدست گیری و حفظ استقلال توسط دولتهایی چون: اسلونیا، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه و ایالت خود مختار کوزو، چیزی خلاف این موضوع بود (اگرچه کرواسی سیاستی را جهت اشغال بوسنی وهرزگوین اتخاذ کرد که انعکاسی از طرح صربستان بود).

این درگیری عمل "پاکسازی نژادی" بود. این استفاد? استراتژیک از کشتار دسته جمعی، قطع عضو، شکنجه، تجاوزبه عنف، از بین بردن هویت، تبعید و اعمال بیش از حد زور، شامل بمباران علیه شهروندان، به منظور ساخت قلمروهایی است که تمام اقلیت های نژادی از آن حذف شده باشند. هدف این اعمال، وقتی توسط خصومت های ملی- نژادی تکمیل شد، اطمینان از کنترل قلمرویست که در آن هیچ نوع مخالفت چریکی، تروریستی، سیاسی، ناشناخته و واقعی وجود ندارد. به طور خلاصه هدف، شکست دکترین مائو در مورد جنگ مردمی است: چریک همانند ماهی است در آب. هدف پاکسازی نژادی، از بین بردن آبیست که در آن ماهی مسلح و مقاوم بتواند شنا کند. این عمل توسط صرب ها به منزل? مشخص? اصلی استراتژیشان در درگیری ها به کار گرفته شد. اما این تنها توسط صرب ها اعمال نشد. این مدل هر چند به میزان کمتر، توسط دیگران مطرح شده بود. همین اعمال عمدی خشونت گسترده، علیه شهروندان برای مقاصد استراتژیک است که مجامع بین المللی را وادار کرد که در اروپا به وسلی? اقدامات نظامی و هم? توان خود دست به کار شود (نه فقط به خاطر حمایت ازحقوق بشر). شهروندانی که خود بخشی از گروه‌های نژادی بودند که اخراج آنها از قلمروشان یکی از اهداف استراتژی بود، تصمیم به عزیمت به آنسوی مرزهایی گرفتند که به نظر می رسید آنجا پذیرفته شوند. این عمل معیارهای مدنی و درون مرزی را نقص میکرد. همچنین قوانین جنگ را زیر پا می گذاشت. علاوه بر این، این امر مسئله ای بود که به درگیری اشاره داشت، یک تمایل مردمی بوجود آورد و باعث ایجاد مشاجره در مورد جنگ شد. برای برخی، واقعیت این بود که "پاکسازی نژادی" نتیج? تصمیمی آگاهانه بود و تشکیلات آن توسط خطابه ای راجع به "خصومت های دیرین"، خاطر? بالکان با خاطر? تاریخی، پنهان شده بود.

فیلمی که دقیقأ پاکسازی نژادی را به تصویر می کشد، "دایر? تمام"، اثر "آدما یرکنسویک" است. درابتدای فیلم، جوخ? کوچکی از سربازان صربی که کلاه کاسکت بر سر دارند، در حال حمله به روستایی دیده می‌شوند. شاید این یک عمل تروریستی همیشگی است که توسط چنین حمله های ممکنی ترغیب شده است. زمانیکه خشونت و کشتار همراه با چنین حمله هایی مستقیمأ در معرض نمایش قرار نمی گیرد، تصویر دو پسربچ? بازماند? جنگ که اجساد بزرگان و حیوانات را بیرون ازخانه ای که درآن ، زیر تخت پنهان شده اند مشاهده می کنند، خود نشان از یک صحن? مخوف دارد. فیلمی فلسفی تر که قصد دارد ماهیت وحشیان? پاکسازی نژادی توسط استریل را، تقریبا به شکلی انتزاعی نشان دهد، "فارو موزارک" اثر "جان لاک گودارک" است که به سالهای 1930 و 1940 اشاره دارد و کسانی را به تصویر می کشد که در حال حفر کردن قبرهای خود، آماج گلوگه قرار می‌گیرند.

زمانی‌که توصیف واقعی می تواند برای معرفی و بررسی جنگ مناسب باشد، این اختلافات و تضاد ها هستند که ممکن است اشتیاق بیشتری بوجود آورند. مثلأ آیا تفاوتی دارد که نام دختری که در فیلم "به سارایوو خوش آمدید " در قلب میخائیل ونیترباتم است، درزندگی نامه ای که منبع این فیلم است، تغییر کرده باشد (همان نام نباشد)؟ دراین فیلم یک دختر مسلمان، امیرا، توسط روزنامه نگاری به خارج از سارایوو قاچاق می‌شود. اما او پس از مدت کوتاهی، دیگر آن دختری نیست که زمانی برای کتاب میخائیل نیکلسون "داستان ناتاشا" عنوانی پیدا می کند. کاملأ واضح است که این تغییر اهداف سازندگان فیلم را منعکس می کند "هم تمرکز بر بدبختی مسلمانان درنبرد باصرب ها و هم فراهم کردن اطلاعاتی قابل فهم برای مخاطبان شرقی مبنی براینکه این فیلم جهت بسیج کردن نیروها ساخته شده است". در همان زمان این فیلم، کمکی بود به هضم این واقعیت که هم صربها و هم بچه هایی از سایر نژادها، همچون بزرگسالان، گرفتار جریان سارایوو بودند. در این شرایط، استفاده آشکار از فیلم در مطالعات مربوط به جنگ یوگسلاوی از یک سو، تعیین امکان تسهیل و زمینه سازی واز سوی دیگر برجسته کردن پیچیدگی ها و واقعیت موجود است.

به هر حال این در قلمرو تجربه است که جنگ یوگسلاوی، مانند سایر جنگها، بیشترین طنین را بر روی پرده به دست می آورد. "به سارایوو خوش آمدید" از آداب قدیمی و پر سابق? آن روزنامه نگار غریبه، به عنوان وسیله ای جهت نزدیک شدن به جنگ استفاده می کند. این فیلم علیرغم وفاداری ها و تمایلاتش به توجه به مردم سارایوو، در مقایسه با آثاری چون: "بیگان? سازگار": از آلفرد هیچکاک، "سال پر مخاطر? زندگی"، از پیتر ویر، "مناطق مرگبار" از رولاند جف. از طرف دیگر، ریجان دراگویس در اثر خود با نام "روستای زیبا، معشوق? زیبا" یکی از بهترین فیلم‌های جنگی را خلق نموده است. بر پای? شرایط حقیقی و پیروی از روش نظامیان درگیر در جنگ، این فیلم از فرصت و تکنیک برای بازکردن راهی استفاده می کند که در آن هر عضو نظامی صرب، در تونلی گرفتار است که توسط همتای مسلمانش محاصره شده است. اینها همه بخشی از جنگ است. این فیلم بیشتر از همه نشان می دهد که چطور میلان، فرمانده دست? نظامیان و دوست مسلمان و صمیمی اش لیل در دو طرف تونل مقابل هم قرار می‌گیرند. به طور ضمنی در طول راه برخی از اسرار جنگ فاش شد و فقط با یک اشاره سر، به نظر می رسید این مشکل از جانب بلگراد رفع شود. به عنوان مثال یکی از افراد این دسته نظامی، در حالی مشاهده می‌شود که برای پیوستن به ارتش از روی پلی در بلگراد به پشت یکی از ماشینهای حاوی سربازان می پرد تا در جنگ شرکت نماید. هر چند نکته ای از این صحنه برداشت نمی‌شود، اما این پشتوانه ای قویست برای این عقیده که جنگ در بوسنی در وهل? اول فرصتی برای درگیری نفرت های نژادی نیست، بلکه آمیزه ای است از امکان های دیگر. شاید برجسته ترین و مشهورترین روشی که به آن وسیله فیلم حلق? اتصال بلگراد را به نمایش می گذارد، در آکادمی نظام پرشکی در بلگراد صورت می گیرد. نقش بلگراد و ارتش آن به کمک اطلاعاتی که سازندگان فیلم از ارتش یوگسلاوی دریافت کرده اند، تکمیل می گردد. بنابراین فیلم نقش بلگراد را به طرز نامحسوسی درست و بجا تلقی می کند. اما با تمرکز بر دست? نظامیان صرب می توان پی برد که سازندگان فیلم صرفأ ساخت فیلم در بلگراد را تسهیل نکرده اند بلکه راهی برای انتقاد نیز باز کرده اند.

اما بدون توجه به دسته نظامیان دراگجویس و تیمش نقش مهمی برای فیلم‌های جنگی پدید آوردند که این کار از طریق توجه به سرنوشت افرادی صورت می گیرد که در همه ارتشهای دنیا برای نجات یکدیگر می جنگند.

شاید بحث انگیزترین فیلم از نظر صحت و درستی، فیلم "زیر زمین" از اِمیر کاستاریکا باشد که سه دوره را در بر دارد: جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و جنگ یوگسلاوی در سال 1990. به مجض شروع فیلم در اوایل جنگ جهانی دوم، باغ وحش بلگراد بمباران می‌شود و شهر ویران می گردد، درحالیکه نازی ها با استقبال وارد شهر ماریبور در اسلونیا و زاگرب در کرواسی می‌شوند. چیدمان اینچنینی آروشیو فیلم‌های کوتاه در نگاه اول درست و ریا کارانه است: درست است به خاطر اینکه اندازه فیلم‌های کوتاه معتبر و موثق است در حالی که سایر قطعات فیلم‌های کوتاه در فیلم زیر زمین جعلی و کامپیوتری اند، اگر چه از نظر جزئیات به مخاطب نه این اجازه را می دهد که بداند ماریبور عمدتأ یک شهر نژادی در اسلونیاست و نه اینکه اسلاوها در نقاط دیگر اسلونیا از اشغال و تصرف استقبال نکردند و نه اینکه آیا این جنگ در مناطقی از صربستان به کمک آلمانها روشن شده است.

به زعم دایانا ایوردانوا، ممکن بود این مسئله از نظر متخصصان یوگسلاوی مشکلی مبهم و کوته نظرانه باشد؛ متخصصانی که تهمت های زیادی زده اند که این فیلم یک تبلیغ است، زیرا توسط کسانی مشاهده می‌شود که آگاهی مربوطه را دارند. به هر حال مفهوم سیاسی آن سه بعد دارد: اولأ این مسائل صرف نظر از هدفی که تیلور بیان می کند، فیلم را جهت تبلیغات مناسب و برای بلگراد مطلوب می داند. دوم اینکه، توجه به آنسوی ویژگی اساسی فیلم نشان می دهد که "زیر زمین" دقیقأ مقاصد رژیم بلگراد را دنبال می کند و به مثاب? تبلیغاتی است که توسط منابع مالی بلگراد و همکاری سرویس امنیتی صربستان تامین می‌شود. رئیس این سرویس و برخی از همکارانش این فیلم را در فستیوال فیلم کن در سال 1995 به نمایش گذاشتند که جایزه طلایی را از آن خود ساخت و نهایتأ اینکه، این فیلم نقش تبلیغی را بازی می کند که در نگاه اول آشکار نیست، زیرا تفسیری از درگیری ارائه می دهد که به مثابه واکنش منفی تاریخ نمود می کند؛ زیرا این فیلم بر روابط تاریخی، فرهنگی و بی نظمی تاکید می کند که به تقویت سردرگمی در بین شاهدانی که خارج از جهان هستند کمک می کند. این فیلم به عنوان یک تبلیغ عمل می کند و این برچسب مناسب است، نه به این دلیل که هدف صربستان از جنگ را ستایش می کند، بلکه به این دلیل که این نوع فیلم دیدگاه صریح دلایل کنونی جنگ را پنهان می کند. از چشم انداز بلگراد، فیلم موثر است زیرا ممکن است به طرز صحیحی توسط بینندگان تفسیر شود و از درک آشکار و صریح در خارج از جهان جلوگیری می‌شود. بنابراین از نظر آموزشی، فاید? "زیرزمین" در این است که وسیله ای است برای گشودن این نکته ها و ارتباطشان با این مسائل.

جایی که فیلم می تواند موثرترین و قوی ترین نقش را از نظر ثبت و بررسی جزئیات و حوادث ایفا کند به آن سوی قلمرو فیلم‌های تخیلی کشیده می‌شود، که شامل نمونه هایی است که تا کنون به آن پرداخته نشده است. ارائ? اسناد (خواه فیلم‌های تک قسمتی خواه به صورت سریال) ممکن است مهم باشند. نمونه ای کلیدی و مهم در این مورد، فیلم اضمحلال یوگسلاوی است. این سریال 6 قسمتی گنجینه ارزشمندی است. روشی که در تحقیق از آن استفاده می‌شود، فیلم سازی و تولید است که از کنار هم قرار دادن بازیگر اصلی فیلم با بازیگر دیگر جریانی روایی آفریده می‌شود که در آن جزئیات طوری به نمایش در می آیند که به طریقی دیگر ممکن نیست. "اضمحلال یوگسلاوی" علیرغم چهر? تخیلی فیلم‌هایی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، می تواند جهتباز کردن بحث استراتژی مورد استفاده قرار گیرد. در این مورد مثال مهمی که می توان زد مربوط به اولین روز درگیری مسلحانه در اسلونیاست. هر زمان که فیلم خود نمی تواند در هر سکانس استراتژی را به تصویر بکشد، این استراتژی از طریق جستجوی اهمیت مدیریت رسانه به عنوان بخشی از استراتژی مکمل اسلونیا مورد استفاده قرار می گیرد. این فیلم نشان می دهد، فرماندهان ارتش مردمی یوگسلاوی درحال مذاکره با اسلونیا چنین می انگارند که درگیری مسلحانه ای صورت نخواهد گرفت؛ همچنین آنچه را که به نظر می رسید در جنگ به عنوان سلاح های هوایی باشد، تشریح می کند.

فاجعه، سقوط هلی کوپتر از فراز پایتخت اسلونیا، لیوبلی جانا، هنگام غروب روز بیست هفتم ژوئن سال 1991 را نیز شامل می‌شود؛ آنگاه فیلم شیو? پخش خبر این حادثه را در اخبار سراسر اروپا، به نمایش می گذارد. پیام این بود: اسلونیای کوچک شجاع در حال دفاع از خود در برابر ارتش کمونیست صربستان است. واقعیت این بود که سقوط هلی کوپتر در لحظه ای که این رویداد تیتر اول مهمترین روزنامه های عصر در سراسر اروپا را شکل می داد، با استراتژی صربستان جهت برانگیختن ارتش به طرزی همخوانی داست. هدف دیگر، بیان خبر موفقیت ها از طریق مرکز مدیریت رسانه بود که به طرز ماهرانه ای اداره می‌شد. این مرکز در کانکار جودم، مستقر است. در این مرکز وزیر ارتباطات، جلکو کاسین، بخشی از واقعیات را به روزنامه نگاران گفت که بعدأ روزنامه نگاران آنرا به طریق زیباتری جلوه دادند و اخباری را منعکس کردند که در حقیقت گفته های کاسین نبود. بنابراین در این مورد فیلم استراتژی یا جنبه ای از آن را به تصویر نمی کشد بلکه بخشی از قسمت حیاتی خود استراتژی را تشریح می کند. این مطلب سودمندی خود را به عنوان وسیله ای برای بررسی جنگ تقویت می کند.

 



کلمات کلیدی :
آخرین مطالب